آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

آترین و امیر هادی(پسر دایی مجید)

15 خرداد یه نی نی دیگه به دوستات اضافه شد. رفتیم امیرهادی و ببینیم اما تو خوابت می اومد . ما هم از موقعیت استفاده کردیم یه عکس 2 نفره ازتون انداختیم دایی مجید که عاشقته گفت من و آترینم چی? ...
13 آبان 1392

سفر مشهد آترین

چون بابایی نذر داشت اولین سفرت به مشهد،پابوس امام رضا باشه 8 شهریور امام رضا طلبید زیارتت قبول مامان جون موقع برگشت  2 روز هم شمال رفتیم . توام که عاشق رانندگی با بابایی هستی این عکس رو هم جلو در ستاره شب تو آمل انداختیم ...
13 آبان 1392

واکسن 6 ماهگی و ماهگرد 6

آترین کوچولوی من 14مهرماه 92 واکسن 6 ماهگیشو زد، صبح زود از خواب بلند شدی ، نخواستم بابایی رو بیدار کنم دوتایی رفتیم مرکز بهداشت واکسنتو بزنیم،تو از همه جا بی خبر به خانم دکتره می خندیدی اونم می گفت  نی نی تون نمی دونه چه خبره، ااولی رو که زد  یکدفعه زدی زیر گریه می گفتی ماماما تا آرومت کردم دومی رو هم زد، داشتم می مردم از ناراحتیه تو زود اوردمت خونه خوابوندمت، تو روز یه کم بی تابی کردی ولی شب خیلی تب کردی تبت رو 39 بود آخه مامانی اصلا تحت هیچ شرایطی استامینافون نمی خوری  تا صبح بالا سرت بودم اخه امشب، اولین شبی بود که تو اتاقت خوابیدی امروز اولین روزی بود که غذا خوردی حریره بادام و خیلی دوست داری. تازه شب با بابایی ...
13 آبان 1392