11 ماهگی
این روزها اینقدر شیرینی که حد نداره روزی صد دفعه می خوریمت
کارهات هر روز شیرینتر از روز قبل، نمک خونه ای، شیرینیه خونه ای، هر روز با بابایی می گیم آخخخخخه چققققدر تو جیگری
شیطنت که دیگه حد نداره، اصلا نمی شه یه لحظه ازت غافل شد، وقتی ساکتی می گم ای وای الان یه جا داره خرابکاری می کنه
آترین در حال مثلا مرتب کردن کشوهاش
از پیشیت هم می ترسی هم دوسش داری ، ولی خیلی باهاش حرف داری اینجا یواشکی حرفاتونو گوش می کردم،با اجازه
عاشق تلویزیون و باند و کلا سیستم برقی هر وقت می یام این حالتی
فدات بشم که با مامان قایم موشک بازی هم می کنی . روز اول فکر نمی کردم اینجا باشی خیلی ترسیدم
تاپ بازی و دوست داری چند دفعه هم تو تاپ خوابت برد
دیروز اولین بار بود که بعد از سینه خیز چهار دست و پا رفتی ، بابایی با ذوق منو صدا می کرد که بیام ببینمت قربونت بشم من یه دونه ای
وای عاشق بلند شدنی مبلا رو می گیری و خودت بلند می شی . عشق منیییی
وقتی آترین لالا داره
ای از روزی که اسم دد بیاد اینقدر خوشحالی که حد نداره کاپشنتو می بینی دیگه از بغل من پایین نمی یای که نکنه نبرمت بیرون آخه
عشقم من بدون تو که تا حالا جایی نرفتم
اینم از روزهای بهمن ماه و اسفندماه، دیگه چیزی به تولدت نمونده ، الهی فداات بشم که نهوفقط واسه من و بابایی واسه دوستارای ما هم عزیزی.
دوستای خوب مامان هر روز حالتو می پرسن عاشقتن. خاله دلنار و خاله ساناز می گن خدایا به ما نی نی دادی فقط مثل آترین باشه اصلا فرقی نداشته باشه.
بهشون گفتم آترین یه دونس واسه نمونس.