آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

روزهای قشنک آترین

1395/7/13 11:25
نویسنده : somayeh
237 بازدید
اشتراک گذاری

آترین جون اومدم با یه عالمه خاطرات خوب و قشنگ

تو مردادماه یه روز با شادی و شقایق رفتیم تاتر . اولین بار بود تاتررفتی خیلی هیجان داشتی با تعجب نگاه می کردی تاتر کلوچه های خدا. وقتی باهات صحبت می کردم جواب نمیدادی کاملا محو تاتر بودی

امسال روز دختر که بود باهم رفتیم کیک خریدیم ، بابا محسن با کادو کتاب اومد خونه .تو حسابی شاد شدی و میگفتی مامان تولدمه...

راستی تولد هر کی میریم می گی مامان تولد منهبوس

تو مرداد هم تولد عمو منصور بود که باز هم تولد آترینم بود

 

 

از هر پارکی که رد میشیم باید یه سری به تاپ و سرسره هاش بزنی. اینم پارک دانشجو بعد از بازی

شهر بازی تیراژه. وارد مرکز خرید که میشیم دستمو میکشی که بریم شهربازیش.با کلی خواهش و التماس یه 5 دقیقه ای میذاری من خریدامو کنمخندونک

بعد از بازی هم نوبت فیله سوخاری می شه. وقتی از کنار هر رستوران می گذریم با زبون شیرینت می گی مامان دوشنمه

شهربازی امیر.اونجا هم مثل هر مرکز خرید دیگه ولی ایندفعه با دوستت ماندانا

وقتی می خوایم عروسی یا مهمونی بریم آترین خانم زودتر از مامانش رژ زده دم در حاضره

یه روز گرم تابستون هم با هم رفتیم قصر شادی و نشاط . اول تو حیاطش آب بازی کردی بعدم شن بازی و ...

تولد بابا محسن وقتی رفتیم با هم کیک بخریم گفتی تولد منه ولی آخر شب خیلی خسته بودی رو مبل خوابت برد منم کیکتو تو خواب آوردم برات عروسکم

از اول مهرماه می ری مهد کودک. اولش خیلی برات سخت بود محیط جدید و ... ولی خداروشکر کمی کنار اومدی و خوب روابط عمومیت بهتر شده . دیگه همش نمی گی مامان حوصلم سررفته. می رسی خونه حسابی خسته ای و خوابت میاد دیگه حال بازی کردن با منم نداری

یه روز که یهویی اومدم تو مهد دیدم داری با دوستات میوه می خوری. تازه اسباب بازیهاتم می بری مهد و همه دوستاتم باهاشون بازی میکنن.

 بهت قول داده بودیم برات ماشین در دار بخریم (به قول خودت). این ماه به قولمون عمل کردیم. تو هم که دیگه چی بگم از خوشحالیت

وقتی بابا با ماشین وارد شد کلا شام و همه چیو بیخیال شدی

میگی مامان وقتی بارون بیاد ماشینم چیزی نداره شیشه هاشو پاک کنه(عزییییزم دنبال برف پاک کنی)

یه شب که هوا کمی خنک شده بود تازه ساعت 9.5 ازم خواستی ببرمت پارک. البته پارک خیلی نزدیکه بهمون. ولی به جفتمون خیلی خوش گذشت

خانم دکتر من

وقتی از مهد میای خسته ای ولی یه موقع ها هم شیطنتت میگیره

به 206 میگی شیش پنج

هر جا میری باید شیش پنجت همرات باشه

عزیز دل منی تومحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فرزانه
25 مهر 97 20:39
وای خیلی بامزه شده