آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

آترین مامان و بابا

16 ماهگی

1393/5/14 0:28
نویسنده : somayeh
304 بازدید
اشتراک گذاری

آترین عزیزم امر وز اومدم تا از این روزهات برات بگم درسته که ماشاالله این روزها خیلی شیطون شدی و نفسگیر ولی باهمه این شیطنتات خیلی خیلی ...

دوست داریم این ماه خیلی جاها رفتیم می دونی الان که بزرگتر شدی و خودتم دوست داری همش گردش باشیم خیلی بیشتر بیرون بهمون خوش می گذره 

منم سعی می کنم همش جاهایی ببرمت که نی نی باشه...

یکی از جاهایی که رفتیم و خیلی بهمون خوش گذشت خونه خاله شیرین دوست مامانی بود ، آرتین که از شما 5 ماه کوچیکتره با تعجب بهت نگاه می کرد آخه  مامانی 

این روزها زیاد جیغ می زنی یعنی با جیغ به ما می فهمونی چی می خوای جالب اینه مامان آرتین  کوچولو می گه از روزی که رفتید آرتینم جیغ می زنه بدآموزی 

داشتی مامان 

 

یه هفته رفتیم کرج خونه خاله فاطی و خاله زهرا اونجا بهت خیلی خوش گذشت ، همش تو پارکینگ و حیاط بودی شبا حسابی خسته می شدی

 

آترین و دخترخاله پسر خاله هاش

 

وقتی دوچرخه می بینی حتما باید سوارش بشی اینم یه مدل دوچرخه سواری

 

 

امان از وقتیکه شیرآب ببینی اصلا نمی شه کنار آوردت باید حتما یه آبی به  تنت بزنی اصلا برات فرقی نمی کنه کجا باشی اینم پارکینگ خونه خاله فاطی

عاشق بستنی هستی وقتی در فریزر باز می شه زود می یای و بهت می گم بستنی می خوای سرتو تند تند تکون می دی یعنی بله    عاشقتم مامان

 خونه خاله هم  بستنی خوردنت سرجاش بود 

 اینم یکی از عروسکات که خیلی دوستش داری ولی همش لباساسشو در می یاری آخه خودت خیلی گرمایی فکر می کنی اونم گرمشه

 عاشق انگور خوردنتم دونه دونه یا حوصله

   یکی از طرفتارای پرو پا قرصه  بال سوخاریهای پرپروک

تمیز خانوم من   ولی فقط واسه 2 ساعت تمیزی شیطون بلا

هر چی می خریم اول باید تست کنی اینم تست صندلی حمام

دیروز که برده بودمت پارک تو چمنا  یه چاله بود توام اونو نشونه گرفته بودی صاف می افتادی توش همه خانوما بهت می خندیدن چند تا خانوم ازم اجازه گرفتن 

بوست کنن آخه مامان هر جا میریم کلی خاطرخواه داری هر روز باید برات اسپند دود کنم ماشاالله کور بشن حسودا

اینم یه  خواب آرام بعد از روز شلوغ

 

پسندها (2)

نظرات (1)

مهسا
15 مرداد 93 15:21
قربون اون شیطونیات بره عمه عششق منی :-* :-* :-*