آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

18 ماهگی

1393/7/18 13:50
نویسنده : somayeh
537 بازدید
اشتراک گذاری

آترین جون  یک ماه بزرگتر شدی و کلی شیرینتر شدی یه عالمه کارای قشنگ می کنی و روزای قشنگ واسه ما می سازی

کم کم  به حرف زدن افتادی مثلا

به توپ می گی توپی

به اب می گی  آبی

به دایی می گی دا

بهت می گم کلاهو کجا می زارن دستاتو می ذاری رو سرت

تازه وقتی آهنگ شاد می زاریم با انگشتای کوچیکت واسمون بشکن می زنی ولی کاملا بی صدا

یه شب که با بابایی رفتیم امامزاده صالح من وقتی از زیارت برگشتم دیدم وسط صحن رو زمین داری  قلط می زنی  کلی ماچت کردم و این عکسم انداختیم

 یه روز با عمو منصور و عمو مجید(عموی بابا محسن) جلو در خونه عمو منصور ، منتظری بیاد بریم بازار رستوران مسلم ناهار بخوریم

وقتی می برمت پارک وسط پارک می ایستی بچه هارو نگاه می کنی بعد ذوق می کنی شروع می کنی به بازی

 عاشق وسایل ورزشیه پارکی 

یه روز مامان و آترین رفتیم شهربازی دوتایی کلی بازی کردیم قطار بازی ماشین بازی

 اینم یه روز جمعه در حال رفتن به مهمونی

پشت پنجره واسه پرنده ها غدا می ریزیم آخه عزیزم عاشق پرنده هایی ، یه روزایی به بابامحسن می گم این برنجارو بریز پشت پنجره آترین سریع می گه 

جوجو   جوجو      آخه تو چقدر باهوشی

تو شهریور  تولد عمو منصور و زن عمو اعظم بود رفتیم خونه مادرجون آخه تولد اونجا بود همگی تو پشت بوم تولد گرفتیم تو هم که عاشق یخ و آبی کلا 

سرت به یخا گرم بود

11 مهرماه تولد بابا محسن بود براش تولد گرفتیم ولی شما شب خوابت می اومد یه کم بدخلقی کردی 

 

وقتی من دارم ظرفارو می شورم شما هم میری یه دستکش دیگه بر می داری آماده کمکی فدات بشم من

 

پسندها (2)

نظرات (1)

mahsa
19 آبان 93 18:37
ey jooonamghorboonet beshe ame :-* :-* khoda hefzet kone az balaha