19 ماهگی
گل دخترم 19 ماهه شد
مبارکه مبارک
اول بگم از کلمات قشنگی که تازه یاد گرفتی
دوغ . داغ ، ترش که می گی توش ، ماما ، دد ، بهت می گم نی نی چجوری گریه می کنه ادای گریه در می یاری
این ماه ، ماه گردش بود دو روز رفتیم خونه دایی مجید با امیرهادی کلی بازی کردی عاشق بچه هایی
یه روزم رفتیم خونه خاله حمیده ، مامان جون هر کاری تو خونه می کنم شما هم دوست داری انجام بدی مثل جارو دستی کشیدن خونه خاله هم
دوست داشتی کمک کنی
یه روز رفتیم خونه خاله اعظم ، خاله یه عروسک بزرگ داره شما هم اول که دیدیش خیلی ذوق کردی و خاله با هزار زحمت از اتاق هانیه
واست آورد
خونه خاله حسابی شیطونی کردی همه اسباب بازیهای هانیرو برداشتی آخرسر هم رفتی سراغ سوراخ سومبه ها
عصر با خاله بردیمت پارک، یه پارک بزرگ فقط منو شما و خاله بودیم ، آترین و یه عالمه وسایل بازی
محرم می بردیمت بیرون هییت نگاه می کردی روز اول نمی دونستی نانای می کردی ولی برات توضیح دادیم دیگه سینه می زدی
اینم روز تاسوعاست خونه مادر جون
سقای حصرت علی اصغر ،
ترانه های خاله ستاره
داستانهای حسنی تو ده شلمرودو خبلی دوست داری ، تا می گم آترین حسنی و بزارم می ری رو مبل آماده می شینی تا cd برات بزارم یه مواقعی دوست داری
دراز بکشی ببینی
تا درب کمد دیواری باز می شه زودی می ری توش ، اما اصلا از تاریکی نمی ترسی تنها می شینی بازی می کنی
وقتی خیلی خوابت می یاد هر جا باشی می خوابی
ای وای با کیف خاله ساناز ... همش دوست داری تو کیفارو ببینی کار خوبی نیست مامان
وقتی می ریم بیرون خیلی خوشحال یه چند دقیقه ای تو صندلیت می شینی بعد می پری جلو
یه دختر ورزشکار