آترینآترین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آترین مامان و بابا

23 ماهگي

1393/12/12 12:38
نویسنده : somayeh
300 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزا سرمون خيلي شلوغه و با هم سرگرميم وقت نكردم به وبلاگت سربزنم

از كجا شروع كنيم

دايي رو خيلي خوب تلفظ مي كني

به عمو مي گي عامو

به پارك مي گي پاك

ايشدله  وقتي بايد بري دستشويي

كارتون مورد علاقت بره ناقلا و تام و جري  - وقتي مي گم آترين بريم كارتون مي گي ببيي ببيي

از بس ازت پرسيديم اسمت چيه و گفتي آتين ، ديگه به همه حتي به منم مي گي آتين

يه روز كه من خونه نبودم بابا محسن مي گه صيح كه از خواب بيدار شدي دستمال و برداشتي شروع كردي به تميز كردن خونه   طبق عادت من

امان از روزي كه يه بچه هم سن خودت ببيني ، مي خواي بغلش كني و بچلوني كه به مامانش مي گم بچتو بردار دربرو  خجالت

پارك كه مي ريم فقط دوست داري از پله ها بالا و پايين بري كلا پله خيلي دوست داري

وقتي ميريم بيرون كالسكتو خودت مي ياري

دوست داري كره خالي بخوري كلا صبحونه با نون دوست نداري

 

ميز نقاشي آترين

چند روز بود خيلي به تبلت عادت كرده بودي تا از خواب بيدار مي شدي مي گفتي تب ، ولي خدارو شكر الان يادت رفته

اي واي اينجاروووو

تولد عمو منصور و زن عمو اعظم اين عكسو ازت انداختيم ، اون شب خيلي خوابت مي اومد فدات بشم من

مراسم شب هفت پدرجون (باباي مامان سميه) حالم خيلي بد بود اومدم تو اتاق بهت سر بزنم وقتي اين صحنه رو ديدم حالم يه كم بهتر شد . با پسرخاله هات بازي ميكردي

آترين گلم خيلي از خدا ممنونم كه تو رو به ما هديه داد نمي دونم تا قبل از اينكه تو به دنيا بياي چجوري زندگي ميكردم فقط مي دونم الان تمام زندگي مني

پسندها (1)

نظرات (1)

♥ایدا♥
13 اسفند 93 14:46
چه دختره گلی دارید به منم سربزنید اپم
somayeh
پاسخ
مرسي عزيزم، چشم حتما